خلاصه داستان: مالک مسن یک مزرعه گوجه فرنگی و کارخانه سس، پس از مرگ همسرش، عاشق یکی از کارگران کارخانه می شود و رابطه او با دختران و همسرش را به خطر می اندازد. در حالی که همه اعضای خانواده بزرگ متقاعد می شوند ...
خلاصه داستان: الهام در آستانه ازدواج با پسر جوان ثروتمندی است. اما مادر پسر به او می گوید که بینی او را دوست ندارد و قبل از ازدواج باید یک جراحی پلاستیک انجام دهد و آن را درست کند. الهام عمل جراحی را انجام می دهد و به دلیل چهره جدیدش حتی ...
خلاصه داستان: مادر لیلا و بهرام می خواهد وام بگیرد تا برای فرزندانش خانه ای بخرد اما پیرزن شرور پسرش گنجو را می فرستد تا پول را بدزدد. بچه ها تصمیم می گیرند عروسک هایشان را بفروشند تا پول خرید یک هو...
خلاصه داستان: داستان پسر نوجوان ایرانی که با حمل چمدان برای گردشگران در مرز ایران و عراق امرار معاش می کند. هنگامی که او عاشق نورا، یک زن جوان زیبای عراقی می شود که به نظر می رسد به مردم عراق کمک می کند تا از مرز عبور کنند، زندگی او طول می کشد...
خلاصه داستان: امیر کشته میشود و همه آشنایان و دوستانش به خوبی از او یاد میکنند. اما بعد از مدتی، آنها شروع به بدگویی از او میکنند و حتی به مرور زمان، کسانی که نزدیکترین به او بودند، نمیتوانند جسد او را تشخیص دهند. فیلم به طور بیطرفانه، داستان تلاشها و تحقیقات شخصیتهای مرتبط با امیر را روایت میکند...
خلاصه داستان: مادر پریناز در یک تصادف فوت می کند. تنها خویشاوندی که از پریناز مراقبت می کند، عمه ای است که او را تحقیر می کند. قرار است رابطه آنها از طریق رویدادهای غیرطبیعی مختلف به چالش کشیده شود.
خلاصه داستان: داستان زنی است که فرزندانش قصد کلاهبرداری از او را دارند. فرزندان این زن گمان می کنند که او مشاعرش را از دست داده و می خواهند اموال پدری را از او بگیرند و...
خلاصه داستان: یک مهندس جوان باهوش طرح های زیادی برای کارخانه های بزرگ خودروسازی کرده است اما هیچکس به او و طرح هایش توجهی نمی کند. برای جلب توجه آنها، او بازی خطرناکی را آغاز می کند که او را با مشکلات زیادی روبرو می کند و گروگان گیری می کند.
خلاصه داستان: اختاپوس هنوز از یک غار بر قلعه خود حکومت می کند. او سعی می کند گوزن ها را به دام بیندازد اما آنها موفق می شوند از قلعه فرار کنند. از طرف دیگر مادر پیشانی سفید یک بار دیگر برگشته و می خواهد فرزندش برگردد.
خلاصه داستان: فرهاد، معلم محترم ریاضی، با مادر یکی از شاگردانش نامزد کرده است. اما دانشجوی جوان عصبانی به جای اینکه چهره جدید پدرش را بپذیرد، روزهایش را با دوست سرکشش با موتورسیکلت در تهران میگذراند...