خلاصه داستان: داستان دربارهی مردی میانسال (با بازی سید جواد رضویان) است که تاکنون ازدواج نکرده و بهشدت مخالف ازدواج است. اما وقوع یک اتفاق غیرمنتظره، زندگی او را دگرگون میکند و او را درگیر ماجراهایی میسازد که باورهایش را به چالش میکشد.
خلاصه داستان: «مجید»، یک مأمور پلیس است که در حین انجام وظیفه، درگیر پروندهای پیچیده میشود که به باندهای خلافکار و فساد اداری مرتبط است. او در جریان تحقیق درباره این پرونده، متوجه میشود افرادی که انتظارش را نداشته، در این ماجرا دست دارند. با نزدیک شدن به حقیقت، فشارها بر او بیشتر میشود؛ از تهدید جانی گرفته تا فریبهای عاطفی. مجید باید تصمیم بگیرد که آیا در برابر وسوسههای مادی و قدرت، تسلیم شود یا با حفظ وجدان و اصولش، تا آخر خط برود.
خلاصه داستان: در این فیلم، تأکید میشود که «حقالناس» همیشه به مسائل مالی محدود نمیشود؛ گاهی اوقات، ندادن دل و شکستن آن نیز میتواند مصداقی از حقالناس باشد. داستان حول محور روابط انسانی و تأثیر تصمیمات فردی بر زندگی دیگران میچرخد، جایی که انتخابهای شخصی میتوانند پیامدهای عمیقی برای اطرافیان داشته باشند.
خلاصه داستان: داستان درباره پیرمردی ثروتمند است که در خواب، برادر مرحومش را میبیند. برادرش به او یادآوری میکند که در طول زندگیاش مرتکب اعمال ناپسندی مانند نزولخواری و بیتوجهی به فرزندانش شده است. او به پیرمرد هشدار میدهد که تنها ده روز فرصت دارد تا اشتباهات گذشتهاش را جبران کند. پیرمرد که از این خواب متأثر شده، تصمیم میگیرد با کمک پرستارش، راهی برای جبران مافات پیدا کند.
خلاصه داستان: در خانوادهای اشرافی، آقا بزرگ پیش از مرگ وصیت میکند که پسر بزرگترش، آقابالا، باید طبق سنت خانوادگی برای برادر کوچکترش، شازده، سه زن بگیرد. در غیر این صورت، روح آقا بزرگ آرام نخواهد گرفت. آقابالا که طمع به ارثیه دارد، سه زن را به بهانه ازدواج با شازده استخدام میکند تا او را از میان بردارند. اما نقشهها طبق برنامه پیش نمیرود و ماجراهای طنزآمیزی رخ میدهد.
خلاصه داستان: ولی، جوانی است که بارها به خواستگاری رفته اما موفق به ازدواج نشده است. در یک حادثه رانندگی، با اتومبیل خانمی جوان تصادف میکند و این اتفاق آغازگر آشنایی آنها و درگیر شدن ولی در ماجراهایی پیچیده و خندهدار میشود. فیلم با بهرهگیری از موقعیتهای طنز، به بررسی مسائل اجتماعی و سنتهای مربوط به ازدواج در جامعه میپردازد.
خلاصه داستان: امینه، دختری هشت ساله است که با پدربزرگش زندگی میکند و هرشب از حفره سقف ویرانشده خانه، به آسمان خیره میشود تا با دیدن ستاره دنبالهدار آرزویش برآورده شود. واقعیت، اما شبیه به خیال او پیش نمیرود.
خلاصه داستان: طاها (با بازی امین تاخ) پس از سالها جنگ و اسارت در جنگ به این کشور باز می گردد. اما او می فهمد که همه چیز تغییر کرده است ، حتی خانواده اش تغییر کرده است ، او نمی داند که یک حقیقت در پشت این BI وجود دارد ...
خلاصه داستان: کوه با ماشین خود به یک عابر پیاده برخورد می کند و دستگیر می شود. پدر شوهرش ، حاجی تاواسولی تضمین می کند که وی آزاد شود. هنگامی که از زندان آزاد شد ، کاو متوجه شد که برادرش کشته شده است و.
خلاصه داستان: دیبا و سیاماک با کمک یک زوج جوان نادر و رویا تصمیم می گیرند از یک مراسم عروسی دزدی کنند. آنها برخی از جواهرات را به سرقت می برند و فرار می کنند اما پلیس پس از آنها است.
خلاصه داستان: پس از سالها ، رضا شایز از خارج از کشور به ایران بازگشت تا با آرامش درگذشت و در زادگاهش دفن شود. اما تنها مشکل او این است که پس از مرگ وی هیچ کس برای عزاداری او و شرکت در مراسم تشییع جنازه خود ندارد. او باید کسی را پیدا کند تا ...
خلاصه داستان: محمد علی که بازیگر و سازنده فیلم است به کشور خود ایران باز می گردد تا زندگی جدیدی را با همسر نقاش خود میترا آغاز کند. اما پیدا کردن یک خانه غیرممکن به نظر می رسد و کودک نیز باید بیاید.
خلاصه داستان: داستان فیلم دربارهٔ کسری، جوانی است که در جستجوی خواهرزادهٔ گمشدهاش، زهره، در خیابانهای تهران پرسه میزند. در این مسیر، با مروا، دختری که بهتازگی از زندان آزاد شده، آشنا میشود. مروا نیز در تلاش است تا زندگی جدیدی را آغاز کند، اما با چالشهای متعددی مواجه میشود. فیلم با استفاده از نمادهایی مانند دو لکه ابر که در آسمان حرکت میکنند و هرگز به هم نمیرسند، به تنهایی و جدایی انسانها در جامعهٔ معاصر اشاره میکند.