خلاصه داستان: بهترین رستوران تهران هنوز معرفی نشده است. دو مدعی اصلی یک رستوران ایتالیایی لوکس و یک رستوران خانوادگی کوچک است که غذاهای سنتی ایرانی را ارائه می دهد. آیا هوشان و پدرش موفق می شوند این ...
خلاصه داستان: افسر قربانی یک پلیس خوب و به موقع است اما وقتی جسد مومیایی پیدا می شود مشکلات و ماجراهای او شروع می شود و او باید راهی برای نجات مومیایی از دست دزدان پیدا کند.
خلاصه داستان: یک مرد میانسال و همسرش که در یک روستا زندگی می کنند و بچه هایشان اکنون ازدواج کرده اند، بچه ای غیر منتظره دارند. این موضوع آنها را در شرمساری و شایعات مردم روستا قرار داد و تصمیم گرفتند آن را به عنوان یک راز مخفی نگه دارند.
خلاصه داستان: درباره دختری است که در خانواده ای بزرگ در خانه ای بزرگ به همراه پدر و مادر، خاله ها و عموهایش زندگی می کند. اما زمانی که خواستگاری به دنبال او می آید تا از او درخواست ازدواج کند، تازه شروع مشکلات اوست.
خلاصه داستان: زندگی خانم دکتری چهل ساله را روایت می کند که در رشته خود تبحر و تخصص دارد، اما در زمینه ازدواج و انتخاب همسر دچار مشکل است. با این حال او در طول داستان اتفاقاتی برایش رخ می دهد…
خلاصه داستان: حسن خشمگین است. او مدتی است موفق به فیلم ساختن نشده. ستارهی محبوبش میخواهد با کارگردانان دیگر همکاری کند. همسرش دیگر عاشقش نیست. مزاحم جذابی او را هر جا میرود تعقیب میکند. از همه بدتر، قاتلی در سطح شهر مشغول کشتن کارگردانان سینمای ایران است، اما حسن را نادیده گرفته. حسن رنجیده است: آیا او مهمترین فیلمساز این شهر نیست؟ پس چرا قاتل تحویلش نمیگیرد؟
خلاصه داستان: مسعود، یاشار و کامران سه جوان هستند که در آستانه ترشیده شدن هستند و تلاش های بسیاری برای جلوگیری از اتفاق می کنند که در این مسیر اتفاقات جالب و خنده داری برایشان اتفاق می افتد
خلاصه داستان: داستان از مجلس عروسی مرجان آغاز میشود. در میانههای عروسی مأموران برای دستگیری داماد خلافکار وارد میشوند و میهمانان هم فرار میکنند. در این میان ریختن آب آلبالو روی پیراهن داوود گرامی باعث میشود تا دوست او (مجید) خیال کند او تیر خورده است. مجید لباسهای داوود را در میآورد و او را به داخل اتاقی میبرد. در این میان آیدا نیز تصادفاً به همان اتاق میرود و یک مأمور آنها را باهم میبیند...
خلاصه داستان: درباره چهار کودک و نوجوان هفت تا یازده ساله ی تکواندوکار ، که پدرانشان ، کارگران یک کارخانه ی تولید لوازم التحریرِ در شُرُفِ تعطیلی هستند،برای جلوگیری از بی کاری پدرانشان و گیر انداختن قاچاقچیانِ این کالا، که در واقع عاملینِ اصلی این تعطیلی هستند...
خلاصه داستان: بعد از 5 سال حسن و عباس از زندان آزاد میشوند و عطا هم از کما بیرون میآید و زنده میماند و گروه قدیمی دوباره تشکیل میشود. عباس و حسن و عطا مدتی نیز دنبال کار میگردند، اما موفق نمیشوند و تصمیم میگیرند مسیر گذشته شان را پیش ببرند و…
خلاصه داستان: یک جوان عشق ایتالیا به طور اتفاقی برای بازی در فیلمی انتخاب می شود و آشنایی او با دستیار کارگردان و ازدواجشان اتفاقات مابعد فیلم را رقم می زند.
خلاصه داستان: درباره دو دوست به نام بهرام و ساسان است. ساسان در برزیل زندگی کرده و بهرام نیز میخواهد مقیم برزیل شود. به همین جهت تصمیم میگیرد سرپرستی یک کودک برزیلی را عهده دار شود که و در ازای آن به ساسان پول هنگفتی بدهد. برادر آلیس (نامزد ساسان) به یک گنگستر بزرگ به نام کارلوس بدهکار است و در ازای پول میخواهد آلیس با آن ازدواج کند ساسان هم میخواهد پول بهرام را صرف بدهی همسر خود کند ولی بهرام پولی ندارد
خلاصه داستان: در این فیلم سه داستان به هم پیوسته با شخصیتهای مختلف را در طی یک روز در تهران روایت میکند؛ داستان اول، زوج جوانی را دنبال میکند که با هم اختلاف دارند و کارشان بعد از دعوا و کتک کاری به کلانتری میکشد؛ مرد که مجری برنامههای اخلاقی تلویزیونی است، از واکنش زن جا میخورد و سعی میکند او را از شکایت منصرف سازد، در حالی که همزمان تلاش دارد وضعیت جفنگی را که در آن گرفتار آمده، از دیگران پنهان کرده یا عادی جلوه دهد؛ داستان دوم، ماجرای آخوند سبزواری (هدایت هاشمی) است که دفتر عقد و ازدواج در تهران دارد و کیف پول او به همراه مدارک مشتریهایش در مترو به سرقت میرود؛ به دنبال آن مرد روحانی مجبور است برای برگرداندن مدارک، با سارق کیف، مذاکره کند و خواسته غیر متعارف او را برآورده سازد؛ سارق از او میخواهد که پشت تلفن موبایل برای مادر پیرش، روضه ابوالفضل بخواند؛ اپیزود سوم، نیز داستان پیرزن و پیرمرد تنهایی است که در همسایگی دفتر مرد روحانی زندگی میکنند و تلویزیون آنها از کار افتادهاست اما بعد از آنکه مرد تعمیرکار برای تعمیر تلویزیون آنها به سراغشان میآید، زوج پیر که نسبت به غریبهها بی اعتمادند، از بازکردن در خودداری کرده و از مرد میخواهند که تلویزیون را پشت حفاظ آهنی در آپارتمان تعمیر کند.