خلاصه داستان: در یک ایستگاه اتوبوس شلوغ ، دو مرد از مسیرهای متضاد اجتماعی متضاد. یکی از آنها در ثروت ، دیگری با چالش های زندگی. آنها با هم ، سفری را با طنز و ماجراهای غیر منتظره آغاز می کنند.
خلاصه داستان: رایدر (با بازی فرانک گریلو) عضو گروهی از مزدوران نخبه به نام "The Hounds" است که توسط سرهنگ هارت (رابرت پاتریک) برای مأموریتی به ظاهر عادی فراخوانده میشوند. اما این مأموریت در واقع تلهای مرگبار است که منجر به کشته شدن تمام اعضای تیم، از جمله برادر رایدر و همسر باردارش، میشود. رایدر، تنها بازمانده این فاجعه، به مدت شش ماه مخفی میشود و سپس سفری پرخطر برای انتقام از سرهنگ هارت و افشای فساد در بالاترین سطوح دولت آغاز میکند.
خلاصه داستان: یک زن بی سر و صدا و یک مرد غیرقانونی از جهان های مختلف در یک مجموعه سورئال ملاقات می کنند. با وجود اختلافات آنها ، آنها شباهت های غیر منتظره ای در مورد زندگی را کشف می کنند.
خلاصه داستان: سه کودک یک بارانی جادویی را کشف می کنند که آنها را به بدن صاحب آن منتقل می کند ، یک جادوگر نفرین. آنها با یک جادوگر مورد هذیان در مسیر خود ، باید رمز و راز بارانی را حل کنند و نفرین آن را قبل از اینکه خیلی دیر شود ، بشکنند.
خلاصه داستان: داستان اصلی فیلم حول محور پسربچهای میچرخد که عاشق کمیکهای ترسناک است و به همین دلیل، شبها با کابوسهایی درباره هیولایی سوخته و ترسناک که در کمدش پنهان شده، مواجه میشود. پدرش سعی میکند او را آرام کند، اما ترسهای پسر عمیقتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. در طول فیلم، داستانهای ترسناک دیگری که در کمیکهای اطراف اتاق پسر وجود دارند، به تصویر کشیده میشوند .
خلاصه داستان: در دنیایی که هیچ کس صحبت نمی کند ، یک جامعه فداکار زن به رهبری زن جوانی را که فرار کرده است ، شکار می کند. بازپس گیری ، آزرائیل قرار است در بیابان به یک شر باستانی قربانی شود ، اما برای بقای خودش می جنگد.
خلاصه داستان: بابی رتلیف (با بازی لوک ویلسون) و دوست صمیمیاش جان کلی (با بازی گرگ کینیر) مربیان تیمی از پسران نوجوان هستند که علاقه چندانی به بیسبال ندارند. زمانی که بابی به سرطان مرحله سوم ملانوما مبتلا میشود و قادر به ادامه مربیگری نیست، جان تصمیم میگیرد تیم را برای شرکت در مسابقات جهانی آماده کند. با کمک مربی محلی میچ بلو، تیم پیشرفت میکند و به مسابقات جهانی در پنسیلوانیا راه مییابد. در حالی که بابی تحت شیمیدرمانی است، تیم اولین بازی خود را میبرد اما در بازی دوم شکست میخورد. با تلاش و همبستگی، آنها به بازیهای بعدی میرسند، اما در نهایت از رقابتها حذف میشوند. بابی پس از مدتی درگذشت و تیم در مراسم خاکسپاری او حضور مییابد. سالها بعد، پسر بابی، رابرت، با پسرش به زمین بیسبال بازمیگردد و نامهای از پدرش را برای او میخواند.
خلاصه داستان: در فیلم همه را بکش 2 Kill 'Em All 2 (۲۰۲۴)، فیلیپ (با بازی ژان-کلود ون دام)، جاسوس سابق و بازنشسته، پس از سالها زندگی پنهانی، همراه دخترش ونسا در یک روستای آرام در ایتالیا ساکن شده است. اما آرامش آنها با ورود ولاد پتروویچ، تروریستی خشن و بیرحم که به دنبال انتقام قتل برادرش است، به هم میریزد.
ولاد گذشته تاریک فیلیپ را افشا کرده و او را وارد یک بازی مرگبار میکند. حالا فیلیپ، که سالهاست از میدان نبرد دور بوده، باید دوباره به مهارتهای قدیمی خود بازگردد تا از دخترش، خودش و مردمی که در این روستا زندگی میکنند محافظت کند.
در حالی که نیروهای اطلاعاتی آمریکا و روسیه وارد ماجرا میشوند، فیلیپ با زمان رقابت میکند تا جلوی یک فاجعه را بگیرد. در این مسیر، او نهتنها با دشمنان خارجی، بلکه با گذشته خود نیز روبهرو میشود.
خلاصه داستان: داستان درباره آپارنا، یک طراح داخلی است که به طور تصادفی با یک روح انتقامجو ارتباط برقرار میکند. این روح، که در ابتدا به نظر میرسد به آپارنا کمک میکند تا بر بدشانسیهای زندگیاش غلبه کند، به تدریج انگیزههای واقعی و تاریکتری را نشان میدهد. آپارنا متوجه میشود که هر آنچه آرزو میکند، به واقعیت میپیوندد، اما این تحقق آرزوها بهایی دارد. او برای درک و کنترل این پدیده به کمک یک روانپزشک مراجعه میکند و در این مسیر با خطراتی مواجه میشود که زندگیاش را تهدید میکنند.
خلاصه داستان: چیارا ماسترویانی، بازیگر و دختر دو اسطوره سینما، مارچلو ماسترویانی و کاترین دنو، در تابستانی بحرانی تصمیم میگیرد زندگی پدر فقیدش را تجربه کند. او با پوشیدن لباسهای پدرش، تقلید از صدای او و حتی استفاده از سبیل و کلاه، بهگونهای زندگی میکند که اطرافیانش او را "مارچلو" مینامند. این تغییر هویت، سفری درونی برای چیارا است تا با میراث خانوادگی، هویت شخصی و جایگاه خود در دنیای سینما روبهرو شود.
خلاصه داستان: در این فیلم، یک سرآشپز جوان و بلندپرواز (با بازی آریانا دبوز) تصمیم میگیرد رستورانی مجلل را در یک عمارت دورافتاده افتتاح کند. با حمایت سرمایهگذاری به نام آندریاس (آریان موآید)، او وارد این پروژه میشود. اما بهزودی با چالشهایی مواجه میشود: آشپزخانهای پر از حشرات، مواد غذایی فاسد و حضور روحی مرموز که به نظر میرسد قصد خرابکاری دارد. او باغی مخفی با گیاهان ناشناخته کشف میکند و با استفاده از آنها، منویی منحصر بهفرد خلق میکند که تحسین منتقدان را برمیانگیزد. اما با وقوع رویدادهای عجیب و دیدن روح صاحبقبلی عمارت، او متوجه میشود که این مکان گذشتهای تاریک دارد. در نهایت، با پذیرش میراث زنانه و طبیعی این مکان، او موفق میشود رستورانی متفاوت و موفق راهاندازی کند.
خلاصه داستان: سام، دختر ۱۷ سالهای که بهزودی وارد دانشگاه میشود، به همراه پدرش کریس و دوست قدیمی او، مت، به یک سفر سهروزهی کوهپیمایی در کوههای کتاسکیل میرود. در حالی که کریس فردی مسئول و سختگیر است، مت شخصیتی بینظم و شوخطبع دارد. در طول سفر، تنشها و اختلافات قدیمی بین دو مرد بالا میگیرد و سام، که همیشه بهعنوان "دختر خوب" شناخته میشده، تلاش میکند میان آنها میانجیگری کند. اما با گذشت زمان و وقوع رویدادهایی که اعتماد او را خدشهدار میکند، سام با واقعیتهای پیچیدهی روابط بزرگسالان و محدودیتهای احساسی پدرش مواجه میشود. این تجربه، نقطهی عطفی در درک او از خود و دنیای اطرافش است.
بازیگران
خلاصه داستان: در دوران هیآن، آبه نو سِیمی (با بازی کنتو یامازاکی)، شاگردی نابغه در مدرسهی هنرهای غیبی است که بهرغم استعداد فراوان، علاقهای به پیشرفت در سلسلهمراتب سازمان ندارد. او بیشتر بهدنبال کشف حقیقت و درک واقعیتهای پنهان است تا کسب مقام و قدرت.
زمانی که یکی از همکلاسیهای سِیمی بهطرز مشکوکی کشته میشود، او به همراه دوست وفادارش، میناموتو نو هیروماسا (با بازی شوتا سومهتانی)، که یک موسیقیدان درباری است، وارد تحقیقاتی پیچیده میشوند. در این مسیر، آنها با پرنسس یوشیکو (با بازی نائو هوندا) مواجه میشوند که بهنظر میرسد تحت تأثیر نیروهای ماورایی قرار دارد.
سِیمی با استفاده از تواناییهای خاص خود در هیپنوتیزم و تلقین، بهجای تکیه بر جادوهای سنتی، سعی در کشف حقیقت دارد. او معتقد است که باورهای مردم میتوانند واقعیت را شکل دهند و این باورها هستند که نیروهای ماورایی را به وجود میآورند. در این روند، او باید با توطئههای پنهان، جاهطلبیهای فردی و محدودیتهای اجتماعی مقابله کند تا تعادل بین نیروهای یین و یانگ را حفظ کند.
خلاصه داستان: فیلم داستان زوجی سالخورده را روایت میکند که بعد از سالها زندگی مشترک، تصمیم میگیرند که بالاخره به صورت رسمی ازدواج کنند. در ظاهر، این تصمیم بسیار ساده و عاشقانه به نظر میرسد، اما در روند آمادهسازی برای مراسم ازدواج، اختلافات قدیمی، سوءتفاهمها و تفاوتهای فرهنگی و شخصیتی میان آنها سرباز میکند.
ماجراها با ورود اعضای خانواده، کارمندان دولتی و آیینهای رسمی بیشتر پیچیده میشود و در دل این وضعیت، فیلم نگاهی طنزآمیز اما تلخ به روابط انسانی، پیری، بوروکراسی و مفهوم واقعی "با هم بودن" میاندازد.
خلاصه داستان: سوریا (با بازی نانی)، کارمند بیمهای است که از کودکی با خشم شدید دستوپنجه نرم میکند. مادرش، چایادوی، از او میخواهد که خشم خود را فقط در یک روز از هفته بروز دهد. پس از مرگ مادرش در روز شنبه، سوریا تصمیم میگیرد که تنها در این روز خشم خود را آزاد کند. او دفترچهای دارد که در آن نام افرادی را که به او یا دیگران ظلم کردهاند، یادداشت میکند و هر شنبه تصمیم میگیرد که آیا باید با آنها مقابله کند یا خیر.
در همین حال، در منطقه سوکولاپالم، افسر پلیسی به نام دایاناند (با بازی اس. جی. سوریا) با سوءاستفاده از قدرت خود، مردم را مورد آزار و اذیت قرار میدهد. دایاناند به دلیل اختلافات ملکی با برادرش، کورماناندام (با بازی مورالی شارما)، خشم خود را بر سر مردم بیگناه خالی میکند. سوریا با چارولاتا (با بازی پریانکا موهان)، پلیسی که به مردم سوکولاپالم کمک میکند، آشنا میشود و تصمیم میگیرد در برابر ظلم دایاناند بایستد.
با پیشرفت داستان، سوریا متوجه میشود که چارولاتا همان کالو، دوست دوران کودکیاش است. در نهایت، سوریا با حمایت مردم سوکولاپالم و خانوادهاش، دایاناند را شکست میدهد و عدالت را برقرار میکند.