بابی رتلیف (با بازی لوک ویلسون) و دوست صمیمیاش جان کلی (با بازی گرگ کینیر) مربیان تیمی از پسران نوجوان هستند که علاقه چندانی به بیسبال ندارند. زمانی که بابی به سرطان مرحله سوم ملانوما مبتلا میشود و قادر به ادامه مربیگری نیست، جان تصمیم میگیرد تیم را برای شرکت در مسابقات جهانی آماده کند. با کمک مربی محلی میچ بلو، تیم پیشرفت میکند و به مسابقات جهانی در پنسیلوانیا راه مییابد. در حالی که بابی تحت شیمیدرمانی است، تیم اولین بازی خود را میبرد اما در بازی دوم شکست میخورد. با تلاش و همبستگی، آنها به بازیهای بعدی میرسند، اما در نهایت از رقابتها حذف میشوند. بابی پس از مدتی درگذشت و تیم در مراسم خاکسپاری او حضور مییابد. سالها بعد، پسر بابی، رابرت، با پسرش به زمین بیسبال بازمیگردد و نامهای از پدرش را برای او میخواند.