خلاصه داستان: پنج سال اشغال در طول جنگ جهانی دوم در نروژ به پایان می رسد. ویدکون کوئیزلینگ به دلیل خیانت در زندان است و قرار است در قبال اقدامات وی پاسخگو باشد. آیا یک کشیش می تواند به او کمک کند تا آرامش را پیدا کند؟ آیا خائن با افکار بزرگ در مورد خودش می تواند ...
خلاصه داستان: هنگامی که یک افسران اطلاعاتی وارد دنیای کالج سوار می شوند ، رهبران دانشجویی علیه یک سیاستمدار فاسد که به دلیل دستاوردهای سیاسی خود ، دو نسل را دستکاری می کند ، در برابر یک سیاستمدار فاسد که به مدت دو نسل دستکاری کرده است ، می چرخند. با الهام از Tru ...
خلاصه داستان: وینسنت ما (با بازی ادان لویی)، یک سازنده ساعتهای تقلبی، پس از فروش یک ساعت جعلی به یک مشتری، توسط عمو (با بازی کیونگ تو)، یک قاچاقچی بیرحم ساعت، مجبور میشود تا در یک سرقت بزرگ در توکیو شرکت کند. هدف آنها دزدیدن سه ساعت لوکس متعلق به پابلو پیکاسو و یک ساعت افسانهای به نام «مونواچ» است که گفته میشود توسط باز آلدرین در ماه پوشیده شده است.
تیم سرقت شامل افراد مختلفی است: یوه (با بازی انسون لو)، یک متخصص باز کردن قفلها؛ چیف (با بازی لوئیس چونگ)، رهبر تیم؛ و ماریو (با بازی مایکل نینگ)، متخصص مواد منفجره. در حین اجرای نقشه، هر یک از اعضا با انگیزهها و رازهای خاص خود، به پیچیدگیهای بیشتری در عملیات دامن میزنند.
خلاصه داستان: ژان-فرانسوا کاستین (با بازی کاد مراد) مدیر یک گروه هتلداری بزرگ است که از رفتارهای بیمسئولیت و ولخرجیهای پسرش، لویی (با بازی اودران کتین)، به ستوه آمده است. برای اصلاح رفتار پسرش، او با کمک یک دوست فیلمساز، نقشهای پیچیده طراحی میکند: آنها لویی را متقاعد میکنند که به طرز مرموزی به سال ۱۷۰۲ منتقل شده و اکنون به عنوان یک خدمتکار در یک ملک اشرافی زندگی میکند.
در این دنیای ساختگی، لویی باید با قوانین سختگیرانه و زندگی دشوار خدمتکاری کنار بیاید، در حالی که اطرافیانش نقشهای مختلفی را بازی میکنند تا این توهم را حفظ کنند. این تجربه، فرصتی است برای لویی تا با ارزشهای واقعی زندگی آشنا شود و تغییراتی در رفتار و نگرش خود ایجاد کند.
خلاصه داستان: خلاصه فیلم کا «KA»: ابینایا واسودف، یتیمی با گذشتهای مرموز، در یک شب توسط گروهی ناشناس ربوده میشود و در اتاقی تاریک با ساعتی عجیب و اسرارآمیز از خواب بیدار میشود. یک مرد نقابدار با استفاده از این ساعت هیپنوتیزمکننده، تلاش میکند تا واسودف را وادار به افشای اطلاعاتی درباره نامهای مرموز کند. در این فرآیند، واسودف به گذشتهاش بازمیگردد و خاطراتی از دوران کودکیاش در یتیمخانه و علاقهاش به خواندن نامههای دیگران را به یاد میآورد.
او به عنوان پستچی به روستای کریشناگیری میرود، جایی که خورشید هر روز ساعت ۳ بعدازظهر غروب میکند و تاریکی زودهنگام بر روستا حاکم میشود. در آنجا، واسودف با ساتیابهاما، دختر کارفرمایش، آشنا میشود و رابطهای عاشقانه بین آنها شکل میگیرد. اما با ناپدید شدن دختران جوان در روستا، واسودف درگیر تحقیقاتی میشود که او را با رازهای تاریکی مواجه میکند. در نهایت، او با حقیقتی شوکهکننده روبهرو میشود: مرد نقابدار، نسخهای دیگر از خودش است.
خلاصه داستان: پس از جدایی در هنگکنگ، جوی برای دنبال کردن رؤیای خود به کانادا مهاجرت میکند و به عنوان پرستار در یک مرکز مراقبت مشغول به کار میشود. در بهار ۲۰۲۰، ایتن برای دیدار با جوی به کانادا میآید و پیشنهاد ازدواج میدهد، اما با شروع قرنطینه کووید-۱۹، مجبور میشود در کنار جوی بماند. در این مدت، ایتن با مشکلاتی مواجه میشود: بار او در هنگکنگ ورشکست میشود و او مجبور به انجام کارهای سطح پایین میشود. تنشها بین آنها افزایش مییابد و در نهایت، خیانتی از سوی ایتن منجر به پایان رابطهشان میشود.
سه سال بعد، جوی همچنان در کانادا زندگی میکند و در حال برنامهریزی برای مهاجرت به آمریکا است. در این زمان، به طور غیرمنتظرهای دوباره با ایتن مواجه میشود که اکنون برای شروعی جدید به کانادا آمده است. با وجود خاطرات گذشته و زخمهای قدیمی، آنها تصمیم میگیرند به عنوان زوجی صوری با هم زندگی کنند تا ایتن بتواند اقامت دائم کانادا را دریافت کند. اما این همزیستی اجباری باعث میشود احساسات قدیمی دوباره شعلهور شود و آنها مجبور شوند با گذشته، اشتباهات و آیندهشان روبهرو شوند.
خلاصه داستان: فیلم آخرین رقص داستان یک مرد میانسال به نام هانگ را دنبال میکند که در زندگیاش با مشکلات فراوانی روبهرو شده است. هانگ پس از سالها تلاش در حرفه رقص، احساس میکند که فرصتهای زیادی را از دست داده و در مسیر حرفهای خود به بنبست رسیده است. با این حال، زمانی که فرصتی غیرمنتظره برای بازگشت به صحنه رقص پیش میآید، او تصمیم میگیرد تا آخرین تلاش خود را برای رقصیدن و نمایش استعدادش به دنیا بگذارد.
فیلم در تلاش است تا به بررسی موضوعاتی چون شکستهای شخصی، دنبال کردن رویاها در سنین بالا، و امید به زندگی در برابر دشواریها بپردازد. هانگ باید با چالشهای جسمانی و روحی خود مقابله کند و در عین حال از گذشتهای تاریک و خاطراتی غمانگیز عبور کند تا بتواند به رؤیاهای خود دست یابد.
خلاصه داستان: فیلم «سزیم: سقوط» (Cesium Fallout): در سال ۱۹۹۶، سایمون فن (با بازی اندی لاو)، وزیر دارایی وقت هنگکنگ، با هدف جذب سرمایهگذاران خارجی، قوانین بازرسی کانتینرها را تسهیل میکند. این تصمیم منجر به ورود غیرقانونی زبالههای خطرناک به بندر میشود. در پی آتشسوزی در ترمینال کانتینری، همسر سایمون، که آتشنشان است، جان خود را از دست میدهد. سایمون پس از این حادثه از سیاست کنارهگیری کرده و به مطالعه در زمینه مدیریت پسماند و تشعشعات هستهای میپردازد.
در سال ۲۰۰۷، آتشسوزی در یک مرکز بازیافت در منطقه کوئینز هیل منجر به نشت ماده رادیواکتیو سزیم-۱۳۷ میشود. با نزدیک شدن طوفان گرمسیری «مورفی»، خطر گسترش تشعشعات سراسر هنگکنگ را تهدید میکند. مقامات دولتی برای جلوگیری از وحشت عمومی، تصمیم به پنهانکاری میگیرند. سایمون فن، به عنوان مشاور بحران، با سیسیلیا فونگ (با بازی کارن موک)، رئیس اجرایی موقت، وارد چالشی جدی میشود تا جان هفت میلیون شهروند را نجات دهد.
در این میان، تیمی از آتشنشانان به رهبری لای کیت-فانگ (با بازی بای یو)، که برادر همسر فقید سایمون است و او را مسئول مرگ خواهرش میداند، به منطقه بحران اعزام میشوند. با پیشرفت داستان، مشخص میشود که پشت این فاجعه، فسادهای دولتی و تجاری پنهانی وجود دارد که بحران را تشدید کردهاند.
خلاصه داستان: در شهر تریواندروم، چهار دوست صمیمی به نامهای آناندو (با بازی هریدهو هارون)، ساجی (جابین داس)، مانو (یدو کریشنا) و ماناف (آنجیت کانان) از طبقات پایین جامعه، تصمیم میگیرند تا با اجرای یک سرقت بزرگ، زندگی خود را تغییر دهند. اما با پیشرفت نقشه، رازهای پنهان و انگیزههای شخصی آشکار میشود که وفاداری آنها را به چالش میکشد. درگیری بین دوستی و جاهطلبی، آنها را وارد دنیایی خطرناک از جنایت و خیانت میکند.
خلاصه داستان: بیش از یک دهه پس از "دروازه های" وصل شدن جهان ، بیداری \ "شکارچیان" با ابرقدرت ها ، ضعیف ترین شکارچی آواز خوانده شده جینوو با یک سیاه چال مضاعف روبرو می شود و یک تلاش مرموز را می پذیرد ، و تنها کسی که قادر به سطح بالایی است ، تبدیل می شود و تغییر می کند ...
خلاصه داستان: اینگرید و مارتا در جوانی دوستان نزدیک بودند ، وقتی در همان مجله با هم کار می کردند. پس از سالها عدم ارتباط ، آنها دوباره در یک وضعیت شدید اما به طرز عجیبی شیرین ملاقات می کنند.
خلاصه داستان: دوازده سال پس از فرار ، تروجان جنایتکار شغلی به برلین باز می گردد. یک نقاشی ارزشمند در شهر به سرقت رفته است. اما هیست دقیق برنامه ریزی شده به زودی از کنترل خارج می شود.
خلاصه داستان: 1944 ، Vermiglio ، یک روستای کوهستانی از راه دور. ورود پیترو ، یک بیابانی ، به خانواده معلم محلی و عشق او به دختر ارشد معلم ، روند زندگی همه را تغییر خواهد داد.