در اواخر دوره میجی در هوکایدو، ژاپن، سایچی سوگیموتو (کنتو یامازاکی) یک قهرمان جنگی است که در طول جنگ روسیه و ژاپن به نام سوگیموتو جاودانه شناخته میشد. او اکنون زندگی جدیدی را در هوکایدو آغاز می کند. او برای جمع آوری پول برای طرح خود، در هوکایدو به دنبال طلا است. او در مورد وجود قطعات طلا می شنود که متعلق به مردم بومی آینو بود، اما توسط مردی به نام Noppera-bo به سرقت رفت. درست قبل از دستگیری، نوپرا-بو گویا قطعات طلا را پنهان کرده بود. در زندان، Noppera-bo مکان مخفی را در میان بدن 24 زندانی مختلف خالکوبی کرد. هر زندانی قطعه ای داشت که به طور جمعی محل قطعات طلا را نشان می داد. سپس نوپرا بو با آن 24 زندانی از زندان فرار کرد. یک روز، سایچی سوگیموتو مورد حمله یک خرس وحشی قرار می گیرد. در آن زمان او توسط یک دختر آینو به نام اسیرپا (آنا یامادا) نجات می یابد. پدر آسیرپا توسط مردی که قطعات طلا را دزدیده بود کشته شد و او می خواهد از قاتل پدرش انتقام بگیرد. سایچی سوگیموتو و آسیرپا به دلایل مختلف شروع به همکاری می کنند. افراد بیشتری به تعقیب قطعات طلای پنهان میپیوندند.