پس از آنکه روح "استری" شهر چاندری را ترک میکند، موجودی شیطانی و بیسر به نام سَرکَتا (Sarkata) ظاهر میشود و زنان جوان و مستقل را در شبها میرباید. مردم شهر که از این اتفاقات بیخبرند، تصور میکنند زنان برای فرصتهای بهتر، شهر را ترک کردهاند. رودرا (پانکاج تریپاتی) نامهای حاوی صفحات گمشدهای از کتاب چاندری پوران دریافت میکند که در آن درباره بازگشت سرکتا هشدار داده شده است. او این موضوع را با ویکی (راجکومار رائو) در میان میگذارد، اما ویکی ابتدا آن را جدی نمیگیرد. با ربوده شدن چیتی، دوستدختر بیتو، آنها متوجه حضور واقعی سرکتا میشوند. تحقیقات نشان میدهد که سرکتا در واقع روح چاندربهان، رئیس سابق چاندری است که در گذشته استری و همسرش را به قتل رسانده بود. او پس از مرگ توسط استری کشته شده، اما اکنون بازگشته تا زنان پیشرو را هدف قرار دهد . با بازگشت استری (شرادها کاپور) و همراهی ویکی، بیتو، رودرا و جانا (آبیشک بانرجی)، آنها تلاش میکنند تا سرکتا را متوقف کرده و زنان ربودهشده را نجات دهند.