خلاصه داستان: میلتون در یک شهر کوچک در غرب پنسیلوانیا زندگی آرامی را پشت سر می گذارد، اما وقتی یک بشقاب پرنده و مسافر فرازمینی اش در حیاط خلوتش سقوط می کنند، روزش به هم می ریزد.
خلاصه داستان: ساتیاپرم، پسری از طبقه متوسط در احمدآباد، درگیر عشق یک طرفه با کاتا است که با جدایی او از تاپان کنار می آید. در طول این سفر، آنها زندگی یکدیگر را کشف می کنند و در به انجام رساندن آنچه در نیمه راه مانده است، مکمل یکدیگر هستند.
خلاصه داستان: دنبال کردن نویسندهای در نمایشنامه تخیلی معروف خود درباره پدری داغدار که با خانوادهی شیفتهی فناوریاش به شهر کوچک روستایی سیارکها سفر میکند تا در یک رویداد رصد ستارگان نوجوانان شرکت کند، اما نگاهش به جهان مختل میشود...
خلاصه داستان: ویرا، یک شوونیست مرد، به دنبال یک عروس با مجموعه شرایط از پیش تعیین شده خود است. با این حال، او به طور غیرمنتظره ای با Keerthi که نقطه مقابل انتظارات او است، ازدواج می کند. وقتی حقیقت آشکار شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
خلاصه داستان: هنگامی که فلورا سنجابی را که نامش را اولیس میگذارد، نجات میدهد، از اینکه متوجه میشود که او دارای قدرتهای ابرقهرمانی منحصربهفردی است، شگفتزده میشود، که آنها را وارد ماجرایی از عوارض طنز میکند که در نهایت زندگی فلور و دیدگاه او را برای همیشه تغییر میدهد.
خلاصه داستان: ثور که در سیاره ساکار زندانی شده است، باید با زمان مسابقه دهد تا به آسگارد بازگردد و راگناروک، نابودی دنیایش را به دست تبه کار قدرتمند و بی رحم هلا، متوقف کند.
خلاصه داستان: مادر مجردی به نام گابی یک راهنمای تور، یک روانشناس، یک کشیش و یک مورخ را استخدام می کند تا بعد از اینکه متوجه شد عمارت تازه خریداری شده اش در آن ارواح زندگی می کند، جن گیری کند.
خلاصه داستان: یک شخصیت ساده پسر همسایه که بزرگترین مشکل زندگی اش خروپف کردنش است. او عاشق دختری می شود و اینکه چگونه این زوج در زندگی مشترک بر مشکل خواب او غلبه می کنند.
خلاصه داستان: پیتر کویل که هنوز از دست دادن گامورا به خود می پیچد، تیمش را جمع می کند تا از کیهان و یکی از خودشان دفاع کند - ماموریتی که در صورت عدم موفقیت می تواند به معنای پایان نگهبانان باشد.
خلاصه داستان: نگاهی به رابطه مایک وازوفسکی (بیلی کریستال) و جیمز پی \"سالی\" سالیوان (جان گودمن) در طول روزهایی که در دانشگاه هیولاها بودند، زمانی که آنها لزوما بهترین دوستان نبودند.
خلاصه داستان: وقتی سباستین به پدر مهاجر ایتالیایی قدیمیاش سالوو میگوید که میخواهد از دوست دختر کاملا آمریکاییاش خواستگاری کند، سالوو اصرار میکند که آخر هفته را با والدین تونیاش تصادف کند.